این مطلب شامل چهار انشا می باشد :

پایه۸ درس۳مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه صفحه۴۲

انشا اول : با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

مقدمه:فوتبال یکی از مهیج ترین و پرطرفدارترین بازی در بین دیگر بازی ها در اقشار مختلف جامعه است. فوتبال علاقه ی بسیاری از کودکان به خصوص پسران است.

تنه انشا: همیشه در رویاهایم به باشگاه فوتبال می رفتم و از نزدیک تک تک لحظه ها را حس می کردم، لحظه هایی که بسیار برایم لذّت بخش بود. از زمانی که بسیار کودک بودم علاقه شدیدی به توپ و بازی فوتبال داشتم این علاقه ناشی از علاقه ی شدید پدر و برادرم به بازی فوتبال بود. بسیاری از شب ها تا دیروقت با برادرم بیدار  می ماندم و بازی فوتبال را تماشا می کردم تا بالاخره یکی از روزهای خوب خداوند، برادرم با بلیطی به خانه آمد. بسیار خوشحال شدم و با ذوق فراوان به سمت ورزشگاه مسابقه فوتبال رفتیم همین که به بیرون ورزشگاه رسیدم فهمیدم که تنها من نیستم که علاقه ی وافری به فوتبال دارم. همه جا تا چشم می خورد مردان و پسرانی بودند که برای مسابقه فوتبال آمده بودند. در آخر با گذر از آدم ها و تحمل مشقت های فراوان جای خالی در بین صندلی های تیم مورد علاقه ام پیدا کردم، اما این جای خالی پشت تور دروازه بود. هر چند دیدن مسابقه از این مکان بسیار سخت بود اما کم کم که محو مسابقه بودم، انگار دیگر خودم نبودم انگار مانند خواب هایم بخشی از دروازه شده بودم. توپ که به سمتم می آمد می ترسیدم و به خود می لرزیدم. آخر بعد از ترس های بسیار توپی از دروازه بان گذشت و من را لرزاند. آری تیم مورد علاقه من گل خورد. بازی با درگیری های بسیار و کشمکش هایی بین دو تیم تمام شد. هر چند تیم مورد علاقه من نبرد، اما من هنوز از ذوق آن لحظه که بخشی از دروازه شده بودم نمی توانستم شب بخوابم. وقتی چشم هایم را می بندم انگار دوباره تور دروازه می شوم. توپ دارد به سمتم می آید. آری به خود می لرزم.

نتیجه گیری:دوران کودکی و علاقه های آن ناب و با ارزش است. باید از تک تک لحظه ها لذّت برد. باید کودکی را با خیال های زیبای آن حس کرد. فوتبال ورزش ایی با عشق و هیجان فراوان است.

انشا دوم: دیدن صحنه جذاب گل 

بند مقدمه (متن نوشته)

هیجان تماشای یک مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه، به مراتب بیشتر از چیزی است که از دیگر جهات استادیوم می‌توان مشاهده کرد. من یک بار این تجربه را داشته‌ام. روی صندلی خود در جایگاه تماشاچی‌های مسابقه نشستم و هر لحظه توپی را می‌دیدم که گویی مستقیم به سمت من می‌آمد.

بندهای بدنه (متن نوشته)

از این روزنه گویی کاملا مسلط بر زمین مسابقه بودم و همه چیز حالت واقعی‌تری به خود گرفته بود. هر شوتی که به سمت دروازه می‌خورد، من نیز همگام با دروازه‌بان، هیجان گرفتن آن را احساس می‌کردم. به جای دروازه‌بان به بالا می‌جهیدم و بعد خود را به زمین می‌کوبیدم.

این لذتی بود که در هیچ زاویه دیگری از ورزشگاه نمی‌توانستم کشف کنم. اما با نشستن مقابل تور دروازه و تماشای بازی فوتبال از خلال تور دروازه، اوضاع به شکلی متفاوت پیش می‌رفت. بازیکنان تیم مقابل تمام تلاش خود را برای نزدیک شدن به دروازه که من پشتش نشسته بودم، انجام می‌دادند. از خلال تور دروازه دیدم که یکی از بازیکنان روی دیگری خطا کرده و با کف پای خود، به ساق پای او کوبید.

این بازیکن دوباره از جای خود برخاست و به سمت دروازه به حرکت درآمد. از تلاش او علی‌رغم ضربه‌ای که خورده بود، لذت بردم. او با قدرت تمام و پا به توپ، به سمت دروازه پیش می‌آمد. دو بازیکن دیگر را دریپل زده و از آن‌ها با مهارت تمام رد شد. حالا او و دروازه‌بان رو در رو و تنها مانده بودند. بازیکن تیم حریف، پای راست خود را بالا آورده و با قدرت تمام به توپ ضربه زده و آن را روانه چهارچوب دروازه کرد. من که شهامت تماشای این صحنه را نداشتم، چشمانم را بستم. صدای سوت داور آمد و هلهله‌ای در ورزشگاه بلند شد. چشمانم را باز کردم. دروازه‌بان نقش زمین شده و توپ در تور دروازه نشسته بود! 

بند نتیجه (جمع بندی)

تماشای مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه در آن روز برایم فوق العاده جذاب و لذت بخش بود. به این صورت توانسته بودم خودم را در مرکز ثقل زمین بازی، فرض کرده و از بازی به شکلی حرفه‌ای‌تر لذت ببرم.

 

انشا سوم: دروازه بان قهرمان تیم محبوبم

معلم از ما خواسته است که یک انشا درباره مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه بنویسیم. من هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده‌ام و راستش را بخواهید اصلا تا به حال به ورزشگاه برای تماشای مسابقه فوتبال نرفته‌ام. اما برای نوشتن این انشا می‌خواهم در خیال خود به ورزشگاه بروم و درست پشت دروازه تیم محبوبم بنشینم.

با نشستن پشت دروازه تیم محبوبم، خودم را در ورزشگاه تنها می‌بینم. گویی فقط من در ورزشگاه نشسته و تنها تماشاچی این بازی فوتبال هستم. بازیکنان به زمین آمده و با سوت داور بازی آغاز می‌شود. من نیز در حالی که از خلال روزنه تور دروازه به زمین بازی چشم دوخته‌ام، دستکش‌های دروازه‌بانی را در دست‌های خود احساس می‌کنم. این دروازه برای من مثل مرز وطن بوده و دل با دل دروازه‌بان به حفظ آن می‌اندیشم.

بازی شروع شده و یورش‌های پی در پی به سمت دروازه تیم ما شکل می‌گیرد. شوت پس از شوت و جان فشانی‌های دروازه بان را از تور می‌بینم. هر توپی که به سمت دروازه شلیک می‌شود، از این بخش جایگاه با قدرت و سرعت بیشتری دیده شده و من هر بار بدن خود را عقب می‌کشم.

کار تا جایی پیش می‌رود که یکی از بازیکنان تیم ما روی بازیکن تیم مقابل در منطقه جریمه خطا کرده و داور برای آن‌ها یک پنالتی می‌گیرد.

خب، حالا بازیکن شوت‌زن تیم حریف، مقابل دروازه‌بان ما ایستاده و قرار است ضربه پنالتی را به سمت دروازه ما بزند. من مستقیم به دروازه و از خلال روزنه‌های آن به پاهای بازیکن نگاه می‌کنم. او یک بازیکن چپ پا است و احتمالا با پای چپ خود به دروازه ضربه می‌زند.

نفسم را در سینه حبس می‌کنم و منتظر ضربه بازیکن و عکس العمل دروازه‌بان هستم. ضربه با قدرت تمام زده شده و توپ با سرعت به سمت دروازه ما می‌آید. از خلال تور دروازه می‌بینم که توپ با شتاب و سرعت در دستان قوی دروازه‌بان جای می‌گیرد و تیم ما یک گل به حریف نمی‌دهد!

این اگرچه پیروزی کامل نیست، اما برای تیم ما یک امتیاز عالی محسوب می‌شود و من می‌توانم با روحیه مضاعف به تماشای ادامه بازی بنشینم.

 

انشا چهارم  :

از کودکی به فوتبال علاقه داشتم.

اکنون 15 سال سن دارم. آرزویم این بود به ورزشگاه بروم و فوتبال را از نزدیک ببینم.

یک روز عصر پدرم با دو تا کاغذ که در دستش بود به خانه برگشت.

باورم نمیشد . اون دو تا برگه بلیط فوتبال برای روز جمعه بودند.

پدرم میخواست که دو نفری به دیدن فوتبال برویم.

صبح روز جمعه راهی ورزشگاه شدم.

صندلی من در ورزشگاه دقیقا پشت تور دروازه بود.

بازی شروع شد و من بسیار هیجانی فوتبال را نگاه میکردم.

نیم ساعتی از بازی گذشت ، گرسنه ام شده بود.

یک ابمیوه با کیک خریدم و مشغول خوردن شدم.

همینطور که در حس و حال خودم بودم ناگهان توپی توسط یکی از بازیکنان زده شد.

دقیقا توپ به سمت من میامد. ترسیدم و یهویی دیدم توپ به تور دروازه اصابت کرد.

اول ترسیده بودم. اما با خودم خندیدم چون من بازی را از توی تور میدیدم و فکر میکردم توپ به صورتم برخورد میکند.

امشب که خانه ام و میخواهم بخوابم اما تا چشمانم را میبندم آن صحنه جلوی چشمم میاد و نمیگذارد که بخوابم.

من هم تصمیم گرفتم با این وضع بشینم و این انشا را برای شما دوستان بازگو کنم.

 

 

 

 


سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی , گزارش تخصصی

1193 - طرح درس هدیه های آسمانی دوم ابتدایی درس هدیه های خدا

1192 - طرح درس تاریخ ایران و جهان(2) درس تحولات سیاسی اروپا در قرن جدید صفحه 21-17

1191 - طرح درس روزانه ملی پیام های آسمانی هفتم درس پیامبر رحمت

1190 - طرح درس روزانه ملی قرآن هشتم درس وقف در آخر جمله

1189 - طرح درس سالانه مطالعات اجتماعی نهم

1188 - طرح درس سالانه کتاب قرآن پایه هفتم

1187 - طرح درس سالانه قرآن هشتم

دروازه ,فوتبال ,تور ,بازی ,تیم ,مسابقه ,تور دروازه ,به سمت ,مسابقه فوتبال ,روزنه تور ,فوتبال از ,مشاهده مسابقه فوتبال ,تماشای مسابقه فوتبال ,موضوع مشاهده مسابقه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مدرسه یادگیری فروش فایل های دانشجویی و دانش آموزی متد هاي بازيگري را يا بگيريد طلا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد نقد و بررسي فيلم ها roadkhanehmah ngarehbaran مطالب اینترنتی سایت فایل اچ دی برنامه زمان بندی کنسرت ها https://telegram.me/concertha_blog