پاسخ تمرین های درس شانزدهم فارسی دهم درس خیر و شر

 

معنی درس : 

دو رفیـق بودنـد بـه نام «خیر» و «شـر». روزی آهنگ سـفر کردند. هر یک توشـۀ راه مَشـکی پـر آب بـا خـود برداشـتند و رفتند تا به بیابانی رسـیدند که از گرمـا چون تنوری تافته بود و آهن در آن از تابش خورشـید نرم می‌شـد. خیر که بی خبر از این بیابان سـوزان، آب هـای خـود را تا قطرۀ آخر، آشـامیده بود، تشـنه ماند؛ چـون از بد ذاتی رفیق خود خبر داشـت، دم نمی‌زد، تا جایی که از تشـنگی بی تاب شـد و دیده‌اش تار گشـت. سـرانجام دو لعـل گران بهایـی را کـه بـا خـود داشـت، در برابـر جرعـه‌ای آب به شـر واگذاشـت. شـر بـه سـبب خُبث طینـت آن را نپذیرفت و گفت: از تو فریـب نخواهم خورد. اکنون که تشـنه‌ای، لعل می‌بخشـی و چون به شـهر رسـیدیم، آن را باز می‌ستانی. چیزی بـه مـن ببخش که هرگـز نتوانی آن را پـس بگیری. خیر پرسید: منظورت چیست؟ گفت: چشم‌هایت را به من بفروش. خیـر گفـت: از خـدا شـرم نـداری کـه چنین چیـزی از من می‌خواهـی؟ بیـا و لعل‌ها را بسـتان و جرعـه‌ای آب بـه من بده.

حالی آن لعل آبدار گشاد

   پیش آن ریگ آبدار نهاد

 فوراً آن مروارید با ارزش را در مقابل شر خسیس گذاشت.

آرایه: استعاره (ریگ آبدار: شر) - مراعات نظیر (لعل و ریگ) - جناس تام (آبدار، با ارزش، صاحب آب)

گفت مُردم ز تشنگی دریاب

   آتشم را بکش به ی آب

 گفت از تشنگی مردم به فریادم برس و آتش درونم را با مقداری آب خاموش کن.

آرایه: تضاد (آب و آتش) - مراعات نظیر (تشنگی و آب) - اغراق (مصراع اول) - استعاره (آتش از تشنگی)

شربتی آب از آن زلالِ چو نوش

   یا به همّت ببخش یا فروش

 

 

مقداری از آن آب گوارای شیرینت را یا از روی جوانمردی ببخش یا بفروش.

آرایه: تشبیه (آب به نوش) - واج آرایی (صامت «ش»)

هـر چـه خیـر التمـاس کرد، سـود نبخشـید و چـون از تشـنگی جانش به لب رسـید، تسـلیم گشت: گفت برخیز تیغ و دشنه بیار

   شربتی آب سوی تشنه بیار

 گفت برخیز و شمشیر و خنجرت را بیاور و در عوض مقداری آب برای تشنه بیار.

آرایه: مراعات نظیر (تیغ و دشنه) - جناس ناقص (تشنه و دشنه) - مجاز (تشنه از خیر)

دیدۀ آتشین من برکش

   و آتشم را بکُش به آبی خَوش

 چشمان آتشین مرا بیرون بیاور و آتش درونم را با مقداری از آن آب گوارا خاموش کن.

آرایه: اغراق (دیده آتشین) - تکرار (آتش) - تضاد (آب و آتش) - مجاز (آتش)

شر که آن دید، دشنه بازگشاد

   پیش آن خاک تشنه رفت چو باد

 شر که این آمادگی خیر را دید، خنجرش را بیرون آورد و به سرعت به نزد خیر رفت.

آرایه: کنایه (دشنه بازگشان، آماده ضربه زدن) - استعاره (خاک تشنه: خیر) - تشبیه (شر به باد)

در چراغ دو چشم او زد تیغ

   نامدش کشتن چراغ دریغ

 نجرش را در چشمان او فرو کرد و از کور کردن خیر هیچ افسوسی نخورد.

آرایه: تشبیه (چشم به چراغ) - استعاره (چراغ در مصراع دوم از چشم) - تکرار (چراغ) - کنایه (تیغ در چشم زدن: کور کردن)

چشم تشنه چو کرده بود تباه

   آب ناداده کرد همّتِ راه

 هنگامی که چشمان خیر را کور کرد، بدون اینکه به او آبی بدهد به راه خودش ادامه داد.

آرایه: مجاز (تشنه: خیر) - کنایه (همت راه: به مسیر خود ادامه دادن)

جامه و رخت و گوهرش برداشت

   مردِ بی‌دیده را تُهی بگذاشت

 لباس و مرواریدهای او را برداشت و مرد کور را تنها و بی‌چیز رها کرد.

آرایه: مراعات نظیر (جامه و رخت) - مجاز (جامه، رخت، گوهر: همه چیز)

چوپان توانگری که گوسـفندان بسـیار داشـت، با خانوادۀ خود از بیابان‌ها می‌گذشت و هـر جـا آب و گیاهـی می‌دیـد، دو هفته‌ای می‌ماند و پس از آن گلّه را برای چرا به جای دیگرمی‌بُرد. از قضا آن روزها گذارش به آن بیابان افتاد. دختر چوپان به جسـت‌وجوی آب روان شـد و بـه چشـمه‌ای دور از راه برخـورد. کـوزه‌ای از آب پـر کـرد و همیـن کـه خواسـت بـه خانـه بازگـردد، از دور ناله‌ای شـنید. بر اثـر ناله رفت. ناگهـان جوانی را دید نابینـا کـه بر خاک افتاده اسـت و از درد و تشـنگی می‌نالد و خـدا را می‌خواند. پیش رفت و از آن آب خنـک چنـدان بـه او داد تـا جان گرفت و چشـم‌های کَنـدۀ او را که هنوز گرم بـود، بـر جـای خود گذاشـت و آن را محکم بسـت. پس از آن جوان را بـا خود به خانه برد و غـذا و جای مناسـبی برایش آماده کرد. شـبانگاه کـه چوپـان بـه خانه باز آمد، جوانـی مجروح و بی هوش را در بسـتر یافت و چون دانسـت که دیدگانش از نابینایی بسـته اسـت، به دختر گفت: درخت کهنی در این حوالی اسـت که دارای دو شـاخۀ بلند اسـت. برگ یکی از شـاخه‌ها برای درمانِ چشـمِ نابیناسـت و بـرگ شـاخۀ دیگر موجبِ شـفای صَرعیـان. دختر از پدر کمک خواسـت تا چشـم جـوان را درمـان کنـد. پدر بی درنگ مشـتی برگ بـه خانه آورد و به دختر سـپرد. دختـر آنهـا را کوبیـد و فشـرد و آبـش را در چشـم بیمـار چکاند. جوان سـاعتی از درد بی تاب شـد و پـس از آن به خـواب رفت. پنج روز چشم خیر بسته ماند و او بی حرکت در بستر آرمید. چون روز پنجم آن را گشودند:

چشم از دست رفته، گشت دُرست

   شد بِعینه چنان که بود نخست

 چشمان کور شده سالم و درست مانند روز اولش شد.

آرایه: کنایه (درست شدن: بنیا شدن)خیـر همیـن کـه بینایـی خـود را بـاز یافت، به سـجده افتاد و خدا را شـکر گفـت و از دختر و پدر مهربـان او نیـز سپاسـگزاری کرد. اهل خانه هم شـاد گشـتند. پـس از آن خیر هـر روز با چوپان به صحـرا می‌رفـت و در گلّه داری بـه او کمک می‌کرد و بر اثر خدمت و درسـتکاری هـر روز نزد پدر و دختر عزیزتر می‌شـد. چـون مدّتـی گذشـت، خیـر بـه دختـر علاقه منـد شـد؛ زیـرا کـه وی جان خـود را به دسـت او بازیافتـه بـود و پیوسـته نیـز از لطـف و محبّت او برخوردار می‌شـد، امّا با خود می‌اندیشـید که این چوپـان توانگـر بـا ایـن همـه  مـال و منـال هرگز دختر خـود را به مُفسلی چـون او نخواهـد داد و چگونـه می‌توانـد، بی هیـچ اندوختـه و مـال، دختـری را بدیـن جمـال و کمال به دسـت بیاورد. سـرانجام عزم سـفر کـرد تا بیـش از ایـن دل به دختـر نبندد. شـبانگاه قصـد سـفر را بـا چوپـان در میان گذاشـت و گفـت: نـور چشـمم از توسـت و دل و جـان بازیافتۀ تو. از خوان تو بسـی خـوردم و از غریب نـوازی تـو بسـی آسـودم. از مـن چنـان کـه باید سپاسـگزاری بر نمی‌آید، مگـر آنکه خدا حـقّ تو را ادا کند. گرچه از دوری تو رنجور و غمگین خواهم شـد؛ امّا دیرگاهی اسـت که از ولایتِ خویـش دور افتـاده‌ام؛ اجـازه می‌خواهـم که فردا بامداد به سـوی خانهٔ خود عزیمت کنـم. چوپـان از ایـن خبر سـخت اندوهگین شـد و گفـت: ای جوان، کجـا می‌روی؟ می‌ترسـم کـه بـاز گرفتـار رفیقی چون شـر بشـوی؛ همین جـا در ناز و نعمـت بمان. جز یکی دختر عزیز، مرا

   نیست و بسیار هست چیز مرا

 چوپان گفت من به غیر از این دختر عزیز کسی را ندارم، اما ثروت زیادی دارم.

آرایه: تضاد (نیست و هست)

گر نهی دل به ما و دختر ما

   هستی از جان عزیزتر برِ ما

 اگر به ما و دخترمان علاقه‌ مند شدی، حتی از جان هم در نزد ما عزیز تر خواهی بود.

آرایه: کنایه (دل نهادن: علاقه‌ مند شدن)

بر چنین دختری به آزادی

   اختیارت کنم به دامادی

 با وجود چنین دختری، تو را آزادانه به عنوان داماد خودم بر می‌گزینم.

و آنچه دارم ز گوسفند و شتر

 

 دهمت تا ز مایه گَردی پر

 و آنچه از گوسفند و شتر دارم آنقدر به تو می‌دهم تا ثروتمند شوی.

آرایه: مجاز (گوسفند و شتر: دارایی و ثروت) - کنایه (پر مایه شدن: ثروتمند شدن، بی‌نیاز شدن)خیر که این خبر را شـنید، شـادمان شـد و از سـفر چشـم پوشـید. فردای آن روز جشـنی بـر پـا کردنـد و چوپـان دختـر خـود را به خیـر داد. خیر پـس از رنج بسـیار به خوشـبختی و کامیابی رسـید. پـس از چنـدی چوپـان با خانوادۀ خود از آن جایگاه کـوچ کرد. خیر پیش از حرکت بـه سـوی درختی که شـفابخش چشـم‌های او بـود، رفت و دو انبـان از برگ‌های آن - یکـی بـرای علا ج صَرعیـان و دیگـری بـرای درمـان نابینایـان ـ پر کـرد و با خود برداشـت و همگی بـه راه افتادند. خانوادۀ چوپان راه درازی را پیمود تا به شـهر رسـید. از قضا دختر پادشـاه آن شـهر بـه بیمـاری صَـرع مبتلا بـود و هیچ پزشـکی از عهدۀ درمـان او بر نمی‌آمد. پادشـاه شـرط کـرده بـود کـه دختر خود را بـه آن کس بدهد که دردش را علاج کند و سـر آن کـس را کـه جمـال دختـر را ببیند و چارۀ دردش نکند، از تن جـدا کند. هزاران کس از آشـنا و بیگانه در آرزوی مقام و شـوکت، سـر خویش به باد دادند. خیر با شـنیدن این خبر کسـی را نزد شـاه فرسـتاد و گفت که علاج دختر دردست اوسـت و بی آنکه طمعی داشـته باشـد، برای رضای خدا در این راه می‌کوشـد. شـاه با میل پذیرفت و گفت: «عاقبت خیر باد چون نامت!». سـپس او را با یکی از نزدیکان به سـرای دختر فرستاد. خیر، دختر را دید که بسـیار آشـفته و بی آرام اسـت. نه شـب خواب و نه روز آرام دارد. بی درنـگ مقـداری از آن برگ‌هـا را کـه همراه داشـت، سـایید و با آن شـربتی سـاخت و بـه دختـر خورانـد؛ همین که دختر آن شـربت را خورد، از آشـفتگی بیرون آمد و به خواب خوشـی فرو رفت. پس از سـه روز بیدار شـد و غذا طلبید. شـاه که این مـژده را شـنید، بی درنگ نـزد دختـر رفت و از دیدن او، که آرامـش یافته و با میل غذا خـورده بود، بسـیار شـاد شـد. پس بـه دنبال خیر فرسـتاد و به او خلعـت و زر و گوهر فراوان بخشید. از قضا وزیر شـاه نیز دختری زیبا داشـت که بیماری آبله دیدگانش را تباه سـاخته بـود. از خیر خواسـت که چشـم دختـرش را درمان کند. خیر با داروی شـفابخش خود چشم آن دختر زیبا را بینا کرد. پس از آن خیر از نزدیکان شاه شد و هر روز بر جاهش افزوده می‌گشـت تا آنکه پس از مرگ شـاه بر تخت شـاهی نشسـت. اتّفاقاً روزی با همراهـان بـرای گـردش بـه باغـی می‌رفت. در راه شـر را دید، او را شـناخت و فرمان داد کـه در حـال فراغـت او را به نزدش ببرند. چوپان که از ملازمان او بود، شمشـیر به دسـت، شـر را نزد شاه برد. شـاه گفت: تو آن نیسـتی که چشـم آن تشـنه را برای جرعه‌ای آب بیرون آوردی و گوهـرش ربـودی و آب نـداده بـا جگر سـوخته در بیابان تنهایش گـذاردی؟ اکنون بدان که:

منم آن تشنۀ گُهر برده

   بخت من زنده بخت تو مرده

  من آن تشنه‌‌ای هستم که مرواریدهایم را بردی اما بخت با من یار بود و با تو یار نبود.

آرایه: تکرار (بخت) - تضاد (مرده و زنده) - مجاز (تشنه: خیر) - جناس ناقص (برده، مرده)

تو مرا کُشتی و خدای نکشت

   مُقبِل آن کز خدای گیرد پشت

 تو مرا کشتی، اما خدا مرا زنده نگه داشت. خوشبخت آن کسی است که خدا پشت و پناهش باشد.

آرایه: تضاد (کشتن و نکشتن) - کنایه (پشت گرفتن: یاری گرفتن)

دولتم چون خدا پناهی داد

   اینکم تاج و تخت شاهی داد

 خوشبختم، زیرا خدا به من پناه داد و اکنون هم مرا به پادشاهی رسانده است.

آرایه: کنایه (تاج دادن: پادشاه کردن) - مراعات نظیر (تاج و تخت)

شر چون در او نگریست، وی را شناخت و خود را به زمین انداخت و:گفت: «ز نهار اگر چه بد کردم

   در بد من نبین که خَود کردم»

 شر گفت: اگر چه به تو بدی کردم اما بدی‌های مرا در نظر نیاور زیرا این بدی‌ها را به نفس خود کردم.

 نام من شـر اسـت و نام تو خیر؛ پس من اگر مناسـب نام خود بدی کرده‌ام، تو نیز مناسـب نام خود  نیکی کن. خیر او را بخشید و آزاد کرد، امّا چوپان که داستان خبث طینت او را از دهان خیر شنیده بود و می‌دانسـت که وجود او پیوسـته موجب رنج دیگران خواهد شـد، با شمشـیر سرش را از تن جدا کرد.

گفت: «اگر خیر است خیر اندیش

 

 تو شری جز شرّت نیاید پیش»

 چوپان گفت: اگر خیر انسان خیر خواهی است تو نیز شر هستی و از تو جز شرارت و بدی چیزی به دست نمی‌آید

آرایه: تضاد (خیر و شر)

در تنش جُست و یافت آن دو گهر

   تعبیه کرده در میان کمر

 بدنش را جست‌وجو کرد و گوهر را پیدا کرد. آن‌ها را در میان کمرش جای داده بود.

آرایه: مراعات نظیر (تن و کمر)

آمد آورد پیش خیر فراز

   گفت گوهر به گوهر آمد باز

 پیرمرد گوهرها را در آورد و در مقابلش گذاشت و  گفت اینک گوهرها به انسانی که مانند گوهر است برگشت.

آرایه: جناس تام (گوهر: مروارید، خیر) - استعاره (گوهر دوم: خیر) - تکرار (گوهر)

بازنویسی هفت پیکر نظامی داستان های دل انگیز ادب فارسی، زهرا کیا (خانلری)

 

 

 

کارگاه متــن پژوهــی

قلمرو زبانی (صفحهٔ ۱۲۷ کتاب درسی)

 1- در ابیات زیر، واژه‌های «آبدار» و «همّت» را از نظر معنایی بررسی کنید. حالـی آن لعـل آبـدار گشـاد    پیـش آن ریـگ آبـدار نهـاد

 آبدار اول: با ارزش                             آبدار دوم: صاحب آب (جناس تام دارد) شربتی آب از آن زلال چو نوش   یا به همّت ببخـش یا بفروش

چشـم تشـنه چو کرده بود تباه    آب نـا داده کـرد همّـت را

همت و همت جناس تام دارند. در بیت اول به معنای «جوانمردی» و در بیت دوم به مفهوم «تصمیم و قصد» است.

2‌- متّضاد واژه‌های زیر را از متن درس بیابید.

   پاکی (بد گُهری)       بدبخت (مُقبل)        غنی (مُفلس)

3‌- کلمۀ «گذاشـتن» در معنای حقیقی «قرار دادن» کاربرد دارد و مجازاً به معنای «وضع کردن و تأسـیس کردن» اسـت؛ امّا «گزاردن» به معنای «به جا آوردن، ادا کردن و اجرا کردن» اسـت. جمله‌های زیر را بر پایۀ این توضیح، اصلاح کنید.

* بنیانگزار مؤسسه، اعضای شورای ت گذاری را معرّفی کرد. بنیانگذار

* دانش آموزان زحمات خدمتگذار مدرسه را ارج می نهند و از او سپاسگزاری می کنند. خدمتگزار

* نامـۀ امـام علی(ع)، در بردارنـدۀ پیام های اصلی یک حکومت عادلانه برای همۀ کارگذاران است. کارگزاران

4‌- با توجّه به عبارت زیر، به پرسش‌ها پاسخ دهید.

ناگهـان، جوانـی را دیـد نابینـا کـه بـر خـاک افتـاده اسـت و از درد و تشـنگی می‌نالـد و خدا را می‌خوانـد

 * الف) نقش دستوری واژه‌های مشخّص شده را بنویسید.

 ناگهان: قید               جوانی: مفعول                خاک: متمم

 * ب) زمان و نوع هر یک از فعل‌ها را معیّن کنید.

 دید: ماضی ساده افتاده است:    ماضی نقلی می‌نالد: مضارع اخباری           می‌خواند: مضارع اخباریقلمرو ادبی (صفحهٔ ۱۲۷ و ۱۲۸ کتاب درسی)

 1‌- ابیات درس در چه قالبی سروده شده است؟ دلیل خود را بنویسید.

مثتنوی: زیرا هر بیت قافیۀ جداگانه دارد.

2‌- بیت زیر را از نظر آرایه‌های ادبی بررسی کنید. منم آن تشنۀ گهر برده   بخت من زنده، بخت تو مرده

 جناس ناقص (مرده و برده) - تضاد (زنده و مرده) - کنایه (زنده یا مرده بودن بخت) - تکرار (بخت)

3‌- در ابیات زیر، استعاره‌ها را بیابید و مقصود از آنها را بنویسید. الـف)  دیدۀ آتشـین من برکش   و آتشـم را بکش به آبی خوش

 آتش: استعاره از تشنگی زیاد؛ تشنگی زیاد را به آتش مانند کرده و فقط مشبه‌ به را ذکر کرده است.

 ب)   در چراغ دو چشـم او زد تیغ   نامـدش کشـتن چـراغ دریـغ

 چراغ دوم: استعاره از چشمان خیر؛ چشم را در بینایی و سو داشتن به چراغ تشبیه کرده و مشبه را حذف کرده است.

قلمرو فکری (صفحهٔ ۱۲۸ کتاب درسی)

 1‌- چرا «شر» از «خیر» چشم‌هایش را طلب کرد؟

 به دلیل بدجنسی و اینکه بتواند جواهرات او را بد.

2‌- در بیـت «آمـد آورد پیـش خیـر فـراز گفت گوهر به گوهر آمد باز»، مقصود از گوهر اوّل و دوم چیست؟

 گوهر اول: مروارید      گوهر دوم: خیر (صاحب مروارید)

3‌- کدام قسـمت درس، مصداق مناسـبی برای مفهوم آیۀ شـریفۀ «تُعِزُّ مَن تَشاء و تُذلُّ مَن تَشاء» (سورهٔ آل عمران آیهٔ ۲۶) است؟

تو مرا کُشتی و خدای نکشت

   مُقبِل آن کز خدای گیرد پشت

 دولتم چون خدا پناهی داد

  اینکم تاج و تخت شاهی داد

 

 

4‌- هر یک از مَثَل‌های زیر، با کدام بخش از متن درس مناسبت دارند؟

* از ماست که بر ماست.

گفت: «ز نهار اگر چه بد کردم

   در بد من نبین که خَود کردم»

 * از کوزه همان برون تراود که در اوست. گفت: «اگر خیر است خیر اندیش

   تو شری جز شرّت نیاید پیش»

 5- داستان خیر و شر را با ماجرای حضرت یوسف (ع) مقایسه کنید.

 هر دو داستان، شرح برخورد نیکی و بدی و نیز پاکی و بد ذاتی است که در نهایت به پیروزی و سربلندی انسان‌های نیک و درستکار ختم می‌شود.

درک و دریافت (صفحهٔ ۱۳۰ کتاب درسی)

 1- به نظر شما، چرا شخصیت اصلی قصّه، به چنین سرنوشتی دچارشد؟

به دلیل ساده‌ لوحی بیش از حد

2- دربارۀ لحن و بیان داستان توضیح دهید.

«لحن» ایجاد فضا در کلام است. شخصیت‌ها را از طریق لحن آنان می‌شناسیم. لحن می‌تواند رسمی، غیر رسمی، صمیمانه، جدی و طنز واره باشد. لحن در این درس طنز گونه است و راوی با استفاده از این لحن، سادگی و دهن بین بودن انسان را نقد کرده و زیان‌های آن را نشان داده است.

 

 

 


سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی , گزارش تخصصی

1193 - طرح درس هدیه های آسمانی دوم ابتدایی درس هدیه های خدا

1192 - طرح درس تاریخ ایران و جهان(2) درس تحولات سیاسی اروپا در قرن جدید صفحه 21-17

1191 - طرح درس روزانه ملی پیام های آسمانی هفتم درس پیامبر رحمت

1190 - طرح درس روزانه ملی قرآن هشتم درس وقف در آخر جمله

1189 - طرح درس سالانه مطالعات اجتماعی نهم

1188 - طرح درس سالانه کتاب قرآن پایه هفتم

1187 - طرح درس سالانه قرآن هشتم

خیر ,  ,آب ,آرایه ,تو ,بـه ,از آن ,و از ,او را ,را به ,را در

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

واو حالیه دانلود فایل سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه بیتا شهد yaroghayi تداعی آزاد 96408973 دانلود گلچین جدیدتربن ها و بهترین ها iloveyou3 یاسی‌ترین