پاسخ تمرین های درس اول فارسی 1 دهم درس از چشمه و سنگ

ستایش به نام کردگار

به نام کردگارِ هفت افلاک

   که پیدا کرد آدم از کفی خاک

 به نام خداوندی که هفت آسمان را خلق کرد. پروردگاری که انسان‌ها را از مشتی خاک به وجود آورد.

آرایه: مجاز (هفت افلاک مجاز از تمام دنیا) - تلمیح (مصراع دوم به آیۀ قرآن «إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِن طِینٍ»)

الهی، فضلِ خود را یار ما کن

   ز رحمت، یک نظر در کار ما کن

 خدایا با بخششت ما را یاری کن و از روی لطف و رحمت به ما توجه کن.

آرایه: جناس ناقص (یار و کار) - کنایه (نظر در کار کردن: کنایه از توجه کردن)

تویی رزّاقِ هر پیدا و پنهان

   تویی خلاقِ هر دانا و نادان

 خداوندا تو روزی دهنده همۀ موجودات و خلق کنندۀ همه انسان‌ها هستی.

آرایه: تضاد (پیدا و پنهان) (دانا و نادان) - مجاز (پیدا و پنهان و دانا و نادان مجاز از همه چیز و همه کس) موازنه (کل بیت)

زهی گویا ز تو، کام و زبانم

   تویی هم آشکارا، هم نهانم

 آفرین بر خدایی که زبانم با وجود او سخنور شده است. خدایی که از همه چیز من آگاه است.

آرایه: تضاد (آشکار و نهان) - واج‌آرایی (در مصوت بلند «آ») مجاز (آشکار و نهان از همه چیز)

چو در وقتِ بهار آیی پدیدار

   حقیقت، پرده برداری ز رُخسار

 هنگامی که در فصل بهار خود را نشان می‌دهی، به درستی که از چهرۀ حقیقت نقاب بر می‌داری.

آرایه: کنایه (پرده برداشتن کنایه از آشکار کردن)

فروغِ رویت اندازی سوی خاک

   عجایب نقش‌ها سازی سوی خاک

 از تابش نور رخسار تو است که بر پهنۀ خاک، روییدنی‌های عجیب و زیبا در رنگ‌ها و جلوه‌های گوناگون سبز می‌شوند.

آرایه: استعاره (نقش استعاره از زیبایی‌های خلقت)

گل از شوقِ تو خندان در بهار است

   از آنش رنگ‌های بی‌شمار است

 گل از اشتیاق به تو در فصل بهار همیشه خندان است. این همه رنگ‌های گوناگون و جلوه‌های دلفریب گل به خاطر وجود توست.

آرایه: تشخیص (خندیدن گل در مصراع اول) هر آن وصفی که گویم، بیش از آنی

   یقین دانم که بی‌شک، جانِ جانی

 خدایا هرگونه که تو را وصف کنم تو بالاتر از آن توصیف هستی. یقین دارم تنها تو در عمق جان من جای داری.

آرایه: تکرار (جانِ جان) - جناس ناقص (آنی و جانی) نمی‌دانم، نمی‌دانم الهی

   تو دانی و تو دانی، آنچه خواهی

 

خداوندا من از آنچه تو می‌خواهی آگاهی ندارم. تنها تویی که از همه چیز آگاهی.

آرایه: تضاد (ندانستن و دانستن) - تکرار (نمی‌دانم، نمی‌دانم) (تو دانی و تو دانی)

الهی نامه،عطار نیشابوری

 چشمه

گشت یکی چشمه ز سنگی جدا

   غُلغله زن، چهره نما، تیز پا

 چشمه‌ای با تکبر و غرور و جوش و خروش بسیار از سنگی جدا شد.

آرایه: تشخیص (در مصراع دوم: چهره نما و تیزپا)

گه به دهان، بر زده کف چون صدف

   گاه چو تیری که رود بر هدف

 گاهی همچون صدف کف به دهان می‌آورد و گاه همچون تبری بود که به هدف می‌نشست.

آرایه: تشبیه (در هر دو مصراع) - تشخیص (دهان چشمه) - کنایه (تیر بر هدف رفتن کنایه از مستقیم و با سرعت) - جناس ناهمسان (صدف و هدف) - تناسب (تیر و هدف)

گفت: درین معرکه، یکتا منم

   تاج سرِ گُلبن و صحرا، منم

 می‌گفت: در این دنیا من نظیری ندارم، من تاجِ سر گل و سرور صحرا هستم.

آرایه: تشخیص (در مصراع اول)

چون بِدَوَم، سبزه در آغوش من

   بوسه زند بر سر و دوش من

 هنگامی که می‌دوم سبزه خود را در آغوش من می‌اندازد و بر سر و دوش من بوسه می‌زند.

آرایه: تشخیص - واج‌آرایی (در حرف «ب») - مراعات النظیر (سر، دوش و آغوش)

چون بگشایم ز سر مو، شِکَن

   ماه ببیند رخ خود را به من

 هنگامی که چین و شِکن موهای خود را باز کنم، ماه با آن همه زیبایی تصویر خود را در من می‌بیند.

آرایه: تشخیص (ماه ببیند) - مراعات‌نظیر (مو، رخ، سر) - تناسب (مو و شکن) قطرۀ باران که درافتد به خاک

   زود بدمد بس گُهر تابناک

 وقتی که قطرۀ باران در خاک می‌افتد، گل‌های رنگارنگی از او به وجود می‌آید.

آرایه: استعاره (گهر استعاره از گل‌ها) در بر من، ره چو به پایان برد

   از خجلی سر به گریبان برد

 باران با وجود زیبایی‌هایی که در خاک به وجود می‌آورد، هنگامی که به من می‌رسد، از خجالت و شرمندگی سر به گریبان خویش‌ می‌برد.

آرایه: کنایه (سر به گریبان بردن کنایه از شرمنده شدن) ابر ز من، حامل سرمایه شد

   باغ ز من صاحب پیرایه شد

 ابر به خاطر وجود من پر از باران شده و باغ به خاطر من زیبا و رنگارنگ گشته است.

آرایه: موازنه - استعاره (سرمایه استعاره از باران) گُل به همه رنگ و برازندگی

   می‌کند از پرتو من زندگی

 گل با وجود این همه زیبایی و لیاقت به خاطر وجود من است که زنده است و زندگی می‌کند.

آرایه: واج‌آرایی (در صامت «گ») در بُنِ این پردۀ نیلوفری

 

 کیست کند با چو منی همسری؟

 در زیر این آسمان آبی چه کسی می‌تواند با من برابری کند.

آرایه: تشخیص دید یکی بحر خروشنده‌ای

   سهمگنی، نادره جوشنده‌ای

 دریای خروشان، ترسناک و بی‌نظیری را دید.

آرایه: تشخیص (در مصراع اول)

نعره بر آورده، فلک کرده کر

   دیده سیه کرده، شده زَهره در

 دریایی که خروشش گوش همه را کر کرده بود، چشمان ترسناک و هراس انگیز داشت.

آرایه: تشخیص (در مصراع اول و دوم) - کنایه (کر کردن فلک کنایه از بلند صدا زدن و دیده سیه کردن و زهره در شدن کنایه از ترساندن)

راست به مانند یکی زله   داده تنش بر تن ساحل  َیله

 دریای هولناک درست مانند زله‌ای بود که خود را در آغوش ساحل رها می‌کرد.

آرایه: تشخیص

چشمهٔ کوچک چو به  آنجا رسید

   وان همه هنگامهٔ‌ی دریا بدید

 چشمۀ کوچک هنگامی که به آنجا رسید و آن غوغا و فریاد دریا را دید.

آرایه: تشخیص (در مصراع اول و دوم) خواست کزان ورطه، قدم درکشد

   خویشتن از حادثه برتر کشد

 

خواست تا خود را از آن مهلکه و حادثه نجات دهد.

آرایه: کنایه (قدم در کشیدن کنایه از بیرون آمدن) لیک چنان خیره و خاموش ماند

   کز همه شیرین سخنی، گوش ماند

 اما آنچنان ساکت و متعجب شد که با وجود همۀ شیرین سخنی‌ها فقط گوش کرد و چیزی نگفت.

آرایه: تشخیص - کنایه (گوش ماندن کنایه از خاموش شدن) - حس‌آمیزی (شیرین سخنی)

 نیما یوشیج (علی اسفندیاری)

 


کـارگـاه متــن پژوهــی

قلمرو زبانی (صفحهٔ ۱۴ کتاب درسی)

2- معنای واژه‌های مشخّص شده را با معادل امروزی آنها مقایسه کنید.

در بُنِ این پردۀ نیلوفری

    کیست کند با چو منی همسری؟

 واژه «همسری» در گذشته به معنای «برابری» بوده اما امروزه به معنای «زوج» (شوهر یا زن) است.

راست به مانند یکی زله

    داده تنش بر تن ساحل، یَله

 واژه «راست» نیز در گذشته به معنای «درست» بوده اما کاربرد امروزی آن در معنای «مستقیم» و«خط راست» است.

3- بیت زیر را براساس ترتیب اجزای جمله در زبان فارسی، مرتّب کنید و نام اجزای آن را مشخّص نمایید.

گشت یکی چشمه ز سنگی جدا

     غُلغله زن، چهره نما، تیز پا

 یکی چشمه، (نهاد) غلغله زن (قید) و چهره‌ نما و تیز پا ز سنگی جدا (مسند) گشت. (فعل اسنادی)

4- در بیت پانزدهم، کدام گروه اسمی، در جایگاه مفعول قرار دارد؟

آن همه هنگامۀ دریا

قلمرو ادبی (صفحهٔ ۱۴ کتاب درسی)

1- هر یک از بیت های زیر را از نظر آرایه‌های ادبی بررسی کنید.

  چون بگشایم ز سر مو، شِکَن 

     ماه ببیند رخ خود را به من

 تشخیص (ماه ببیند) - مراعات‌نظیر (مو، رخ، سر) - تناسب (مو و شکن)

  گه به دهان، بر زده کف چون صدف

     گاه چو تیری که رود بر هدف

 تشبیه (در هر دو مصراع) - تشخیص (دهان چشمه) - کنایه (تیر بر هدف رفتن کنایه از مستقیم و با سرعت) - جناس ناهمسان (صدف و هدف) - تناسب (تیر و هدف)

2- با توجّه به شعر نیما، «چشمه نماد» چه کسانی است؟

انسان‌های مغرور و خودبین

3- آمیختن دو یا چند حس، در کلام را «حس آمیزی» می‌گویند؛ مانند: «از صدای سـخن عشـق ندیدم خوشـتر» ؛ به جای «شـنیدن سخن» ، «دیدن سخن» آمده است.

* نمونه‌ای کاربرد این آرایۀ ادبی را در سرودۀ نیما بیابید.

شیرین سخنی (به دلیل آمیختگی دو حس چشایی و شنیداری) شاعر به جای شنیدن سخن از چشیدن سخن استفاده کرده است.

۴- هر واژه، یک معنای اصلی و یک یا چند معنای غیر اصلی دارد؛ ه معنای اصلی واژه، معنای حقیقی و به معنای غیر اصلی آن، معنای مجازی می‌گویند. کلمه‌ای که در معنای غیر حقیقی به کار رفته باشد، «مجاز» نامیده می‌شود مثال:

پشت دیوار آنچه گویی، هوش دار   تا نباشد در پسِ دیوار، گوش

    سعدی  

                                  

 همان طور که می دانید، «گوش» اندام شنوایی است و در این معنا، «حقیقت» است و نمی‌تواند در پسِ دیوار بیاید؛ شاعر در بیت اوّل، به مفهوم مجازی «گوش ،»یعنی؛ «انسانِ سخن چین» تأکید دارد. اکنون به بیت دوم توجّه نمایید.

«سرو»، در لغت، نام گونه‌ای درخت است، ولی شاعر، آن را در معنای دیگری به کاربرده است ،یعنی؛ «سرو» در اینجا، «مَجاز» است.

در شعر این درس دو نمونه مَجاز بیابید و مفهوم هر یک را بنویسید.

قلمرو فکری (صفحهٔ ۱۵ کتاب درسی)

1- پس از رسیدن به دریا، چه تغییری در نگرش و نحوهٔ تفّکر «چشمه» ایجاد شد؟

به کوچکی و حقارت خود پی برد و از غرور و خودبینی دست برداشت و محو عظمت و بزرگی دریا شد.

2- معنای بیت زیر را به نثر روان بنویسید.

نعره بر آورده، فلک کرده کر

     دیده سیه کرده، شده زَهره در

 دریایی که خروشش گوش همه را کر کرده بود، چشمان ترسناک و هراس انگیز داشت.

3- سرودۀ زیر از سعدی است، محتوای آن را با شعر نیما مقایسه کنید.

یکی قطره باران ز ابری چکید

 

 خجل شد چو پهنای دریا بدید

 که جایی که دریاست من کیستم؟

   گر او هست حقّا که من نیستم

 چو خود را به چشم حقارت بدید

   صدف در کنارش به جان پرورید

 بلندی از آن یافت کو پست شد

   در نیستی کوفت تا هست شد

 تأکید هر دو سروده بر فروتنی و تواضع و نیز پرهیز از غرور و خودبینی است. چشمه‌ای که در شعر نیما مغرور و متکبر  است و همه کس را به چشم حقارت می‌بیند با دیدن عظمت دریا سکوت اختیار می‌کند اما قطره باران در شعر سعدی متواضع و فروتن است و این تواضع سبب می‌شود که او با ارزش شود.

 


سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی , گزارش تخصصی

1193 - طرح درس هدیه های آسمانی دوم ابتدایی درس هدیه های خدا

1192 - طرح درس تاریخ ایران و جهان(2) درس تحولات سیاسی اروپا در قرن جدید صفحه 21-17

1191 - طرح درس روزانه ملی پیام های آسمانی هفتم درس پیامبر رحمت

1190 - طرح درس روزانه ملی قرآن هشتم درس وقف در آخر جمله

1189 - طرح درس سالانه مطالعات اجتماعی نهم

1188 - طرح درس سالانه کتاب قرآن پایه هفتم

1187 - طرح درس سالانه قرآن هشتم

  ,آرایه ,کنایه ,معنای ,تشخیص ,تو ,آرایه تشخیص ,خود را ,کنایه از ,در مصراع ,است و ,بود، چشمان ترسناک

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تبلیغات گسترده اینترنتی تو شعر میخوانی... مارکت ایرانی کهف راحیل حقیقت جو هات گرام بیستُ دو بلاگ بلاگی برای فایل فولدر اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ،عَلَیْكِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ